عکس های قسمت ۲۸ سریال دختر امپراطور

بخشی از متن قسمت ۲۸ سریال دختر امپراطور:
چرا به خواهرم دارو ندادی؟
بله؟
فکر میکنی نمی دونم؟
…تو قبلا آدم کُشتی
.اما نتونستی به اون دارو بدی …
.خوبه
…اما اون هم خون شماست، چطور
بهت گفتم اون را بکُش؟
.فقط خواستم حافظه‌ش را پاک کنم
…به هر حال
.خوب شد، اینطوری بهتره
.ازت ممنونم
.ازت خیلی ممنونم
!پدر
.بانوی من
.پدر
اینجا چه کار می کنید؟
چرا اجازه دادید ملکه بیاد اینجا؟
.ایشون به حرف ما گوش نمی کنن
.برید، زودتر از اینجا برید
!پدر
…اگر می دونستم اینطور میشه
.هیچ وقت ملکه نمی شدم
.من این آسایش را نمی خوام
…شاهزاده… سو بک هیانگ
.بانوی من، شما باید آرام باشید
کمی می خوای؟
.زودباش
مزه‌ش چطوره؟
مزه‌ش؟
بله؟
چی داری میگی؟
همـ؟
.هیچی
!سولهی
چرا تو وزیر هه را به جاسوسی متهم کردی؟
.اون با گوگوریو نامه نگاری کرده
و ملکه هم اون را تحریک کرد
.تا من را از قصر اخراج کنه
.امکان نداره
.ملکه خیلی مهربان هستن
تو واقعا نمی دونی؟
.ملکه از من متنفره
.اون می خواد من بمیرم
سو بک هیانگ، دختر پادشاه
.ملکه می دونه پادشاه بهش علاقه نداره
.پادشاه هنوز مادر ما را دوست داره
.ملکه از مادرمون متنفره
.از من هم متنفره
.بدتر از این، اون دوست داره من بمیرم
اون ها را رسوندی؟
.بله، رسوندم
.ایشون گل ها را دوست داشتن
.الحق که تو سولنانی
.کارت را خوب انجام دادی